دیگر محال است از غم بنویسم وقتی می دانم هنوز در قلبت جای دارم.
ازتو چه پنهان
حالا که قلبت مال من است
خودم به خودم حسودی ام می شود ..!
___________________
دلمـــــان کوچکــ است.. ولی آنقـــدر جـــا دارد ،
که بـــــرای عزیزی که دوستش داریم ،
نیمکتی بگذاریـــم بــــرای همیشـــــه .
____________________
بی تو،
تمام من این است؛
... هیچ ...
________________-
وبلاگ خصوصی من
www.najibzade.blogsky.com
ادامه...
یک نفر آمد قرارم را گرفت برگ و بار و شاخسارم را گرفت چهار فصل من بهار بود و حیف باد پاییزی بهارم را گرفت اعتباری داشتم در پیش عشق با نگاهی اعتبارم را گرفت عشق یا چیزی شبیه عشق بود آمد و دارو ندارم را گرفت....
سلام افسانه ی عزیز. شعر زیبایی رو آپ کردی. من عاشق مولانا هستم. شاد باشی.
یک نفر آمد قرارم را گرفت
برگ و بار و شاخسارم را گرفت
چهار فصل من بهار بود و حیف
باد پاییزی بهارم را گرفت
اعتباری داشتم در پیش عشق
با نگاهی اعتبارم را گرفت
عشق یا چیزی شبیه عشق بود
آمد و دارو ندارم را گرفت....
سلام افسانه ی عزیز.
شعر زیبایی رو آپ کردی.
من عاشق مولانا هستم.
شاد باشی.
مولوی شعر بی قافیه نمیگه...کار خودته جوگیر شدی ای دلیر
تو اصلا مگه مولوی رو هم می شناسی که میگی شعر بی قافیه نمی گه